خط خطی های روزانه

تجربه خوبی بود

يكشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۰۳ ق.ظ

کلاس رفتن امروز هم برای خودش ماجرایی بود...



اما تجربه خوبی بود...((:


به دوستان خودم پیشنهاد میکنم برن...


دوساعت سختی به یک شبانه روز بی خوابی قبل امتحان ترم می ارزه!!!((:


اه وا کلاس((:" این جمله تقدیم به راضی"

دلم میخواد

پنجشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۲، ۰۷:۰۷ ب.ظ

دلم برای بچه گی هام تنگ شده...


چند وقتی هست دلم میخواد بیخیال زندگی کنم...

بی خیال از همه چیز...


دلم میخواد شور شوق قبلم داشتم این لبخند های مضحک از سر اجبار سخته برام...


اصلا دلم میخواد مثل قبل از دیدن افرادی که دوستشون دارم ذوق کنم...

دلم میخواد وقتیی متوجه میشم تاریخ تولدم با تاریخ تولد بازیگر مورد علاقه ام یکیه داد بزنم...


دلم میخواد وقتی میرم یه همایش خواننده مورد علاقه ام میخونه...یا کلیپی ازش پخش میشه از خوشحالی بال بال بزنم...اصلا دست بزنم!!!!


اصلا دلم میخواد....

ببند این کانال یه طرفه رو

پنجشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۲، ۰۷:۰۱ ب.ظ
نمیدونم چرا بااینکه میدونم به من ربطی نداره اما باز دل تو دلم نیست...

یاد گریه های مداوم یک هفته پیشم افتاد...

گریه های بی امان وبی وقفه چند روزه...

خدایا نکنه راه این کانال یه طرفه رو نبستی؟؟؟!!!!

خدایا تو خودت خوب میدونی اون منو مثل غرورم بدجور شکست...بدجور!!!!

به من ربطی نداره

پنجشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۲۸ ق.ظ

امشب دلیل دل نگرونی های این چند وقتم رو تقریبا فمهمیدم...

اما ترجیح میدم خودم به بی خیالی بزنم...

اصلا برام مهم نباشه...


آخه من ربطی نداره..

از اولش هم ربطی نداشت...!!


مگه اون براش شکستن ادما چقدر اهمیت داشت که حالا بخواد برای من ارزش داشته باشه!!!



بادآوری تلخ

سه شنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۴۱ ب.ظ

گاهی وقتا یه اتفاق کوچیک باعث میشه که احساس کنم کم آوردم...
درست مثل تصادف امروز!!!
حکمت خدا رو نمیدونم...
نمیدونم وقتی میدونه که بدترین خاطره زندگی من شده یه تصادف...
به اتفاق!!
حکمت خدا رو نمیدونم چیه!وقتی میدونه تازه از شر اون کابوس ها راحت شده بودم...
وتصادف امروز میشه یه یادآوری تلخ برای اون روزا!!
میشه گریه کردن یک ساعته تو خیابون ودانشگاه!!!
خدایا خودت کمک کن تا بفهمم...

بد دردیه مریضی

دوشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۱۹ ب.ظ

ظاهرا قرار نیست این صرفه ها دست از سرما بردار...

ادم وادار به خوردن چیز هایی میکنه که زیاد دل خوشی از شون نداری...

از شربت عسل وابلیمو گرفته تا شیر داغ وقرص ودارو...

خسته شدم بس آب جوش خوردم

دیگه واقعا دارم کلافه میشم..به طور مدام..هر چند ثانیه یک بار شروع میشه و ادامه پیدا میکنه!!!

خدا نصیب دشمن آدم هم نکنه!!


اما در کنار این غرغر کردنا همش با خودم میگم این که یه سرما خوردگی انقدر دارم اذیت میشم ...


خدا بمیرم برا جانباز ها اونا چکار میکنن!!): گرچه قابل قیاس نیست...




دلنگرونیم

دوشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۱۱ ب.ظ

این روزا که حسابی در افتادم با خودم...

انگار بیشترین ضربه بابام داره میخوره از سکوتی که درون حاکم شده...

هرکاری میکنه که بشم مثل قبل...

حتی دیگه خودش میاد بحث سیاسی باز میکنه تا دعوا کنیم!!!


اما این خوددرگیری بعضی وقتا لازمه تا به خودمون بیاییم..

تا بفهمیی با خودت ونفست وخدات چند چندی!!!


دل نگرونیم فقط مامانم ایناست که فکر کنن دارم بی احترامی میکنم...همین.

گوشیه،خاموش میشه

دوشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۰۶ ب.ظ
تو زندگیم انقد فش نخورده بودم که امروز سر خاموش شدن گوشی خوردم...

اخه من نمیدونم چرا مامانا انقد زود نگران میشن...

بااینکه بهش گفته بودم با بچه ها امروز همه دانشگاهیم وبعد میدوون امام یکم دیر میام...

خب تقصیر من چیه!!گوشه،باطری گوشیه،تموم میشه،خاموش میشه..



پشیمانی

چهارشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۰۸ ب.ظ

بزرگ ترین پشیمانی ام ساعت ها جمله ساختن برای کسانی بود که لیاقت یه کلمه را هم نداشتند...

کاش شب یلدامون باطعم اربعین باشه!

چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۲، ۰۳:۴۵ ب.ظ

این روزا همه دنبال پیام های تبریک شب یلدا اند...

ویه سری ها دنبال چه طوری درست کردن طبق های شب یلدا برای نو عروس هاشون و...

اما انگار یادمون رفته که اربعین حسین وتازه داماد های کربلا نزدیکه...

کاش سب یلدامون طعم اربعین داشته باشه و عجین شده باشه با نوای روضه تازه داماد های کربلا...